خرداد 87 - وبسایت دکتر امیر مرتضی سعیدی

................عجایب باور نکردنی.................

پنج شنبه 87/1/22
1:29 صبح
amirsaeedi

شتر 4 میلیون دلاری

گران‌ترین شتر جهان 4 میلیون دلار فروخته شد و به کتاب رکوردهای جهان (گینس) رسید.

شیخ «حمد بن محمد بن رشید آل مکتوم» فرزند ولیعهد دوبی، ملکه زیبایی شتران را خرید.وی مهمان ویژه مسابقه انتخاب ملکه شتران در ابوظبی بود و برای به دست آوردن این حیوان 4 میلیون دلار پرداخت.

محاکمه به خاطر کندن یک گوش

گروه حوادث ـ درگیری در باجه تلفن، به کندن گوش پسر جوانی ختم شد.عامل این درگیری خونین صبح دیروز در شعبه 74 دادگاه کیفری پای میز محاکمه رفت.

بنا بر این گزارش، در ابتدای جلسه دیروز سیفی نماینده دادستان به شرح کیفرخواست پرداخت و گفت: در این پرونده هوشنگ 21 ساله متهم است که سال 83 گوش مهدی 40 ساله را در جریان نزاع گاز گرفته و دچار نقص عضو شده است.در جلسه دیروز، شاکی درخواست قصاص متهم حاضر در دادگاه را کرد.سپس جوان خشمگین در جایگاه اتهام قرار گرفت و به قضات گفت: روز حادثه در باجه تلفن در جنوب تهران بودم. مهدی (شاکی پرونده) مشغول صحبت کردن با تلفن بود. عجله داشتم از او خواستم قطع کند، اما او به حرفم توجهی نکرد. من هم عصبانی شدم و به سمتش حمله کردم. با هم درگیر شدیم و من گوش او را گاز گرفتم. اما اصلاً متوجه نشدم که چطور گوشه‌ای از گوش او را کندم!به گزارش خبرنگار ما 10 درصد گوش شاکی از بین رفته است و متهم باید مقدار دیه تعیین شده از سوی
پزشکی قانونی را به شاکی پرداخت کند.

همزیستی شگفت انگیز گرگ و بز

همزیستی گرگ و بز در یک باغ وحش «چین» دوستداران حیات وحش را شگفت زده کرده است.

نگهبان باغ وحش بوستان قلعه سفید «ناچونگ» چین وقتی سراغ قفس بز رفت تا به آن غذا بدهد یک قلاده گرگ را کنارش یافت. دو دوست خبرساز به اندازه‌ای به هم انس گرفته‌اند که نمی‌توانند لحظه‌ای دوری هم را تحمل کنند.

احضار تعمیرکار خودرو به خاطر تصادف یک زن

گروه حوادث ـ مرد تعمیرکار به‌خاطر تصادف خونین زن راننده در روز چهارم عید امسال به دادسرا احضار شد.

این پرونده زمانی گشوده شد که زن 50 ساله‌ای به نام اعظم در روز 4 فروردین به دلیل نقص فنی خودروی پرایدش با یک دستگاه کامیون تصادف کرد.
زن جوان چند روز پیش، بعد از بهبودی به کلانتری 138 جنت‌آباد رفت و از مرد تعمیرکار به خاطر تصادف خونین شکایت کرد.
وی به کارآگاهان گفت: روز چهارم عید امسال خودروی پرایدم را به تعمیرگاهی در جنت‌آباد بردم و از تعمیر کار خواستم لنت‌ترمز ماشینم را تعویض کند.
وی افزود: بعد از تعویض لنت ترمز ماشینم را تحویل گرفتم اما هنگام برگشت به خانه متوجه شدم که ترمز ماشینم کار نمی‌کند. در همان لحظه یک دستگاه کامیون را دیدم که از یک خیابان فرعی وارد خیابان اصلی شد و چون ترمز ماشینم کار نمی‌کرد، با کامیون برخورد کردم و دیگر چیزی نفهمیدم.
وی ادامه داد: ‌بعد از اینکه به هوش آمدم، متوجه شدم که شیشه خودروی پرایدم شکسته و به سر و صورتم رفته است. همچنین به ماشینم خسارت زیادی وارد شده بود.
از طرفی افسر راهنمایی و رانندگی بعد از کشیدن کروکی تصادف، 50 درصد راننده کامیون را که از فرعی به اصلی آمده بود مقصر شناخته و 50 درصد مرا که ترمز نگرفته بودم.
این زن در ادامه شکایت خود گفت: من اکنون به خاطر این 50 درصد از مرد تعمیرکار که لنت ترمز مرا به خوبی تعویض نکرده و این دردسر را در روزهای سال جدید برایم به‌وجود آورد، شکایت دارم.
بعد از شکایت زن، پرونده برای رسیدگی بیشتر در اختیار دادسرای صادقیه تهران قرار گرفت و بازپرس دستور احضار مرد تعمیرکار را به دادسرا صادر کرد.





بهار من.....

شنبه 87/1/3
11:6 عصر
amirsaeedi

بهار من.....


بهار نزدیک است. چند قدم بیشتر نمانده تا در این مسابقه


گامهای لرزان زمستان را به ابدیت بزند.


بهار با کوله بارش آمده تا میهمان ما شود...


بهار امد و ... تو نیامدی...


بهارها آمد و سپری شد بدون تو ....


یاد بهار با هم بودن به خیر...


یاد سر سبزی عشق در بهار دلمان...


کاش خزان هیچگاه نمیامد.


بهارمن....


در آغاز فصل جدید خاطرات را دفن میکنم


شاید هیچگاه دیگر نتوانم برایت بنویسم...


شاید دیگر باید فراموش شوی....


شاید باید تظاهر کنم که فراموشت کردم...


بهار من...


گرچه شاید یاد من نیستی اما من تک تک


ثانیه های این بهار را به یادتت سپری میکنم.


بهار من....

بهارت مبارک...



تنها بودن یا تنها شدن ...!؟

شنبه 87/1/3
11:4 عصر
amirsaeedi

تنها بودن یا تنها شدن ...!؟

عظمت کدامیک تا استخوانت رخنه می کند و تورا به سوی فرداهای پوچ نزدیک می سازد؟

سختی کدامیک تو را در مرداب نیستی فرو می کشدوهستیت را در مقابل دیدگانت به تاریکی و سیاهی میکشاند؟

آیا تنها بودن وتنها ماندن برتر از ان نیست که طعم با او بودن را لمس کنی ودوست داشتنی ترین احساس(عشق) را تجربه ! اما ......

در فاصله یک پلک کاخ رویاهای پاک شبهایت را فنا شده ودر اقیانوس تنهایی رها شده بیابی ..

این بار تنهایی بزرگتر از تنهایی از آن توست .... یعنی تنها شدن!

چه کسی پاسخ گوی این کهنه زخم هاست ؟

کدامین طبیب یارای تسکین چنین دردیست ؟

چه زود شانه ها لیاقتشان را برای سرها از دست می دهند ...

چه زود عادت می کنند وچه سخت فراموش...

چه زود قله های محبت فتح می شوند وچه غریبانه فرهاد ها از یاد می روند....

چه زود امواج خوروشان در عطش به آغوش کشیدن ماسه های کذب فرو می نشینند و چه آسان قطرهای باران آسمان چشم فرا می رسند...

چه زود خواهش دستان لرزان به باوری تلخ نزدیک می شوند وچه سهل حقیقت واژه عشق گم می گردد...

چه زود دستان التماس بلند می شوند وچه بد تازیانه های آرزوهای محال می کوبند ....

چه زود قلبها فروخته می شوند وچه دیر فریب نقاب از رخ بر می کند..

چه زود آغاز به پایان می رسد وچه دردناکست به نظاره نشستن خاطراتی که میمیرند....

چه زود لحظه دیدار در فراموشیها غرق می شود وچه کودکانه عهد می شکند و قسم از یاد می رود

انگار که شب پایانی ندارد!!




طراح صفحات وب - برنامه نویس تحت سی پلاس پلاس و دلفی و ویبی - طراح نرم افزار های تبلیغاتی - تدریس خصوصی - ارائه پروپوزال و پایان نامه - ارائه مقالات علمی (برای ارتباط نظر بگذارین)
تمامی حقوق این وب سایت متعلق به وبسایت دکتر امیر مرتضی سعیدی است. || طراح قالب avazak.ir